کتاب داستان های دوقلوهای خل و چل جلد 1
کتاب کودک داستان های دوقلوهای خل و چل 1 اثر سید نوید سید علی اکبر و چاپ انتشارات هوپا است که داستان ان از این قرار است:
یک کتاب بود که دوتا پسر دوقلو و مامان شان تویش زندگی می کردند. مامان شان اسمش تاریک بود. دوقلوها هم اسم هایشان خیلی شبیهِ هم. اسم یکی از قل ها بود خل، اسم آن یکی قل بود چل. این جوری بود که دوقلو شده بودند.
خُل و چِل عاشق جنگولک بازی شده بودند، عاشق اختراع چیزهای به درد نخور، عاشق پَرت و بلا گفتن، جَفَنگ بافتن، عاشق خرابکاری، عاشق خیال بافی. از این که آدم شده بودند هم، خیلی دل خوشی نداشتند.
اگر عنکبوت بودند، می تونستند تار بِتَنَند. اگر مگس بودند، ویز ویز پرواز می کردند. اگر صندلی بودند کسی بود که رویشان بنشیند و اگر کتاب بودند، یکی آن ها را دست می گرفت و می خواند.
راستی راستی آدم به چه درد می خورد؟ شاید اگر این کتاب را بخوانی، از لا به لای صفحه ها بفهمی آدم بودن به چه درد می خورد. آیا چیز مهمی است یا نه؟ به قول خُل و چِل: “آدم هم نشدیم، خیال ببافیم!!!”
داستان های دوقلوهای خل و چل 1 – نشر هوپا
قسمتی از متن کتاب داستان های دوقلوهای خل و چل 1:
خل سیم های لخت را کرد توی پریز برق. و آن وقت جیغ کشید، لرزید و پرت شد توی دیوار. چل آمد بالای سر خل گفت: “چی شد خل؟ کی زدت؟ بگو بزنم کله ش رو بپوکونم.” خل چشم هایش را گرد کرد و گفت: “چه زوری دارن پشه ها . این قدر تکونم دادن.” چل گفت: “وایسا ماره رو می فرستم تو، بندازه کله شون رو دربیاره بندازه بیرون.” و آن وقت سیم لخت را کرد توی پریز.
جیغ کشید، لرزید و پرت شد توی دیوار. چل گفت: “اُه! چه زوری داشت پشه! یه دونه پشه ی کوچولو چه دونه گنده خیلی زورهای زیادی با خودش آورده بود.” خل گفت: “بیا دوتایی با هم بریم. تو یه دونه کله ی مار بگیر. من یه دونه کله ی مار.” آن وقت هرکدام یک سرِ سیم لخت را گرفتند و کردند توی پریز، لرزیدند. پرت شدند توی دیوار. خل سیم های لخت را کرد توی دهنش و خیس کرد. چل گفت: “چی کار می کنی؟”
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.