پری دخت
آقا سید محمودم ! دردت به جان پری بیاید.خواب بد دیدیم. به بیگم باجی گفتیم ،
گفت برو توی عمارت برای آب روان تعریف کن.خواب زن ،چپ است .دل ،بد مکن.
عزیز درسفرداری ،خیالاتی شده ای .می بینید آقا سید ،فراقتان چه به روزمان آورده؟
شبی نیست که بی نوشیدن جوشانده ی گل گاوزبان وبهار نارنج بخوابیم .«اگر به دست من افتد،فراق را بکشم ».
زندگی درعصر تکنولوژی علاوه بر تمام امکانات ومزیت ها ،مجال کمتری برای خواندن ونوشتن دراختیار ما قرارداده است .
این روزها با وجود اینترنت وشبکه های اجتماعی ،رسم نامه نگاری بین آن ها که عاشق ومعشوق اند،
امری بی معنی وخارج ازحوصله تلقی می شود .اما خواندن کتاب هایی از این دست ،نوع دیگری از
عاشقی را درروزگاران قدیم روایت می کند که بدون هیچ پیام رسانی وبا استفاده از تنها قلم وکاغذ ،روایتگرعشق میان دوعاشق
بوده است .همان گونه که حامد عسگری درمقدمه کتابش نوشته :«امرخطیرعاشقی فقره ای است که این روزها یا یادمان رفته
یا از روی نسخه فرنگی اش تقلید می کنیم .خداکنداین نامه ها به درد عشاق روزگارمان بخورد.»
چکیده ازکتاب پری دخت:
عاشقانه ای بدیع ،برای آنانی که مشترکاتی از عشق دارند.
ازعشق ناگزیریم وبدان محتاج،چونان تشنه ازآب.اجدادمان درغارها آب مینوشیدند و بردیواره غارهای اساطیری،
چشم های دخترک قبیله بالادست را درسوسوی نورکم رمق آتشی در میانه غار نقاشی می کردند .
فرزندانمان هم درآینده در سفینه های فضایی آب می نوشند و دلشان برای یکی لک می زند و بر شیشه های
بخارزده سفینه شان ناخودآگاه چشم هایش راشاید نه ،ولی نامش راحتماًخواهندنوشت.
این سیاهه روایتگر یکی ازاین عشق ها است دربرشی ازتاریخ سرزمینی که بسیاردوستش دارم .
راستش را بخواهید قصه از یک شب زمستانی شروع شد؛همان شبی که آویشن می نوشیدم
وازگرمای جوراب حوله ای ام لذت می بردم .ناگهان درسرم صدای گریه های پریدخت پیچید
وآویشن رادوتاکردم ونشستم پا ی حرف ها ی پری. از سیدمحمودگفت ونامه هایشان .
رسول امانت داری بودم که مبعوثم کرده بودند برای روایت عشقشان …..آن ها گفتند و من نوشتم
بخش هایی از آن را درصفحه مجازی ام منتشر کردم وبسیار استقبال شد.
پس ازآن نوشتم وخط زدم ،نوشتم وخط زدم تادست آخر همین شدکه می بینید.