سفری که پرماجرا شد

«سفری که پرماجرا شد» عنوان رمانی تصویری است درباره غدیر که انتشارات مهرستان، آن را برای ردۀ سنی 9 تا 14 سال به چاپ رسانده است.

تبیین موضوعات دینی و مذهبی برای کودکان و نوجوانان کنجکاو و باهوش امروزی نیاز به ظرافت بیان بسیار دارد. چه‌ بسیارند احکام و قواعدی که از پشتوانه عقلی و منطقی خوبی برخوردارند، اما به دلیل شیوه انتقال نادرست به نسل جدید، در ذهن و ضمیر آن‌ها جای‌گیر نمی‌شود.

کتاب کودک سفری که پرماجرا شد، ماجرای آخرین سفر حج پیامبر را از زبان کودکی به نام هانی تعریف می‌کند. کتاب با بازی‌های کودکانه هانی با خواهرش و دوستانش درکوچه‌های مدینه آغاز می‌شود. خبری در شهر پیچیده. پیامبر همه مردم شهر را به حجی دسته‌جمعی دعوت کرده. هانی و تلما و حنیف و بقیه بچه‌ها خوش‌حالند و برای سفر لحظه‌شماری می‌کنند. بالاخره سفر آغاز می‌شود. خوشمزگی‌های بچه‌ها و همراه‌‎شدن بزغاله پرجنب‌‌وجوشی به نام شاخ‌طلا، داستان را به‌شیوه‌ای دلپذیر جلو می‌برد. مراسم حج گذاشته می‌شود و کاروان‎‌ها در مسیر برگشتند. حالا وقت آن است که هانی، ماجرای غدیر را با ذهن و زبان کودکانه‌اش روایت کند.

صفحه‌آرایی و تصویرگری این کتاب بسیار پویا و دلپذیر  است و در روایت داستان هم نقش به‌سزایی ایفا می‌کند. حجمِ کمِ متن و تصاویرِ زیاد در هر صفحه، خواندن کتاب را برای کودکان خوشایند می‌کند.

کتاب سفری که پرماجرا شد 168 صفحه دارد و بنفشه رسولیان، نویسنده خوش‌ذوق ادبیات کودک و نوجوان آن را نوشته است. و تصویرگری متفاوت و جذاب آن را هم مرضیه قائدی انجام داده است. با هم بخشی از کتاب را می‌خوانیم:

«ما همه مشغول حرف‌زدن هستیم که حنیف سرش را پایین می‌اندازد. کنار دیوار، روی زمین می‌نشیند و دستش را روی سر شاخ‌طلا می‌گذارد و با غصه به مردم توی کوچه خیره می‌شود. من و طاهر و سامر هم به او خیره می‌شویم.

حنیف پدر ندارد. چند سال پیش که حنیف خیلی کوچک‌تر بود، پدرش در یکی از جنگ‌ها شهید شد. حتما دارد با خودش فکر می‌کند کسی که پدر ندارد، نمی‌تواند همراه کاروان پیامبر به سفر برود…»