کتاب پنی قشقرق 2
کتاب پنی قشقرق 2 اثر جوآنا نادین / انتشارات هوپا
راستش را بخواهید اسم من واقعا پنی قشقرق نیست “پنلوپه جونز” است! لقب “قشقرق” را بابایم به شوخی گذاشته روی من. اما من اصلا هم قشقرق نیستم. آخر می دانید! فکر می کنم فاجعه ی “رونی” (موش کلاسمان را می گویم) هیچ وقت آن قدر فاجعه نمی شد اگر پای “کاسمو” و آن هزارتوی هیجان انگیزش نمی آمد وسط. این که پای مامان بزرگ اتفاقی گیر کرد توی تله ی اختراعی ضد سرقتم و پایش تقی شکست هم، اصلا اصلا تقصیر من نبود.
تازه من فقط بَری را برای این بردم بیمارستان که با نیروی شگفت انگیز حیوانات خانگی حالِ مامان بزرگ را بهتر کنم. از کجا می دانستم این فاجعه ی تمام عیار 1 راه می افتد؟
پنی قشقرق 2 – نشر هوپا
متن کتاب پنی قشقرق ۲:
خوشبختانه ایده ای برای گرفتن مورچه به ذهنم رسید، و آن چیزی نبود جز الکساندر پرینگل! همان پسری که بیشتر وقت ها توی کلاس سانویچ می خورد. استثنائا این بار ساندویچ خوردنش می توانست به درد بخور باشد، چون ساندویچ مورچه ها را به دام می انداخت و همه شان به الکساندر می چسبیدند، و بعدش ما می توانستیم او را مثل ناپلئون تبعید کنیم(دیروز درسش را توی کلاس تاریخ خواندیم).
فقط مشکل این بود که نه الکساندر پرینگل دوست داشت تبعید شود و نه مورچه ها علاقه ای به الکساندر پرینگل نشان دادند، چون این بار سانویچ پنیر آورده بود، نه مربا. راستش آن ها بیشتر به بریجِت گریمز تمایل داشتند، چون با خودش یک کیک میوه ای آورده بود که شبیه تاج محل بود و ادعا می کرد خودش آن را تنهای تنها و بدون کمک هیچ کسی درست کرده. این جوری شد که مورچه ها به بریجِت هجوم بردند و یکی از آن ها صاف رفت توی دماغش. بریجِت هم شروع کرد به جیغ کشیدن و تاج محل را ول کرد روی زمین. همه ی کلاس پر شد از ذره های کیک میوه ای و مورچه، و بعد یکهو آقای شرمان وارد شد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.