کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب جلد دوم
کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب جلد ۲، دارای بیست و یک قصه از کتاب مرزبان نامه است و البته از اصل آن ساده تر نوشته شده است. این کتاب یکی از 8 جلد مجموعه کتابی است که میتوانید در صفحه مجموعه قصه های خوب برای بچه های خوب سایر جلدها را نیز بررسی و در صورت نیاز خرید نمایید.
مرزبان نامه، یکی از کتاب های مهم و معروف در ادبیات زبان فارسی، مربوط به ۸۰۰ سال پیش است.
مرزبان نامه دارای حکایات بسیاری است. بعضی از این حکایت ها از زبان حیوانات و بعضی دیگر از افسانه ها و داستان های تاریخی هستند. با خرید کتاب کودک مرزبان نامه میتوانید این داستان های جذاب را بری فرزندانتان بخوانید.
مهدی آذر یزدی، نویسندهٔ کتاب قصه های مرزبان نامه میگوید: کاری که من کردم این است که قصه ها را با زبان ساده تر نوشتم تا دانش آموزان دبستان هم بتوانند بخوانند و همراه با تفریح و سرگرمی درس های خوبی از آن بیاموزند.
آواز بزغاله، درخت مراد، ماهی خوار توبه کار، پیاده و سوار، گربه و موش، شغال خرسوار، مرغ آتش خوار، شیر پرهیزگار، گربه شکاری، روباه و خروس، موش و مار، زشت و زیبا، خرس حسود، الاغ باسواد، سه دزد حریص، حاضر جوابی بزرگمهر، رسم راسویی، پند خرگوش، دوستان نااهل، انوشیروان و باغبان، داستانهای این کتاب هستند. این کتاب در رده کتاب 9 تا 12 سال قرار می گیرد.
از مجموعه کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب علاوه بر قصه های مرزبان نامه اثر مهدی آذریزدی میتوانید کتاب زیر را نیز بخوانید:
کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب جلد سوم: قصه های سندبادنامه و قابوسنامه
بخشی از کتاب قصه های مرزبان نامه
از کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب جلد 2 بخشی را با هم می خوانیم: «روزی بود و روزگاری بود. یک گرگ دارنده بود که در بیابانها به سر میبرد و با شکار آهو ها و خرگوش ها و حیوانات صحرایی شکم خود را سیر می کرد، روزی از روزها که گرگ مشغول گردش بود، وقتی بالای تپهٔ بلندی رسید پشت تپه را نگاه کرد و صحرای پهناوری را در برابر خود دید. کمی دورتر در نزدیکی یک آبادی گوسفندان بسیاری دید که در صحرا پراکنده بودند و میچریدند. گرگ گرسنه همین که گوسفندها را دید از تپه سرازیر شد و در یک چشم به هم زدن خود را نزدیک گوسفندها رساند و برهٔ کوچکی را که از گله دور شده بود به دندان گرفت و خواست برگردد و در گوشه ای آن را بخورد. اما ناگهان سگ گله او را دید و واق واق کنان به طرف گرگ حمله کرد. همانطور که برهٔ کوچک را به دندان گرفته بود به پا به فرار گذاشت. و سگ هم به دنبال او دوید. گرگ در حالی که می گریخت با خودش گفت: عجب گرفتاری شدیم تا حالا که همش گرسنگی و بیابان گردی بود، امروز هم که به این سرزمین پرنعمت رسیده ایم این سگ نمی گذارد یک وعده غذای سیر بخوریم! تا اینکه گرگ به رودخانه ای رسید و…. .» ادامهٔ داستان را در کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب جلد دوم بخوانید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.