کتاب مغز خمیری مغز سنگی
کتاب مغز خمیری مغز سنگی، کتاب داستانی با رویکردی آموزشی به نویسندگی جولیا کوک و ترجمهی لیلا کاشانی وحید و عاطفه مهدوی است که انتشارات مهرسا آن را در 36 صفحهی مصور رنگی با جنس تحریر چاپ کرده است.
این کتاب کودک برای گروه سنی 7 تا 9 سال و 9 تا 12 سال نوشته شده است و دربارهی پرورش توانمندیهای مغزی در کودکان است.
اگر فرزند شما به خاطر کمالگرایی و ترس از عالی و بینقص عملنکردن هیچ فعالیت تازهای را امتحان نمیکند، پس این کتاب را حتما برایش تهیه کنید؛ چرا که کودکان درس بزرگی از این کتاب میگیرند: قدرت کلمه «هنوز» را یاد میگیرند و آن را به جای «هرگز» به کار میبرند.
کتاب مغز خمیری، مغز سنگی با داستان سرراست و مستقیم خود به کودکان میآموزد با ماجراجوییهای مختلف خوش بگذرانند، مطالب جدید یاد بگیرند و از اشتباهات خود در طی فرایند یادگیری نترسند؛ چرا که پیمودن مسیر پر از چالش و سرشار از شکست و موفقیت، بهتر از یک جا نشستن و هیچ کاری نکردن است.
در این کتاب کودک سرانجام مغز خمیری به مغز سنگی یاد میدهد چگونه پوشش مغزش را بردارد و آن را آزاد کند. مغز سنگی همچنین یاد میگیرد در مدرسه و در زندگی، لذت بیشتری ببرد و از این طریق به کودکان یاد میدهند دنیا را جور دیگری ببینند و برای زندگی و چالشهایش در بزرگسالی آماده شوند.
کتاب مغز خمیری و مغز سنگی، از مجموعه کتابهای جولیا به شمار میرود که شما میتوانید سایر کتابهای این نویسنده را اینجا ملاحظه کنید. شما در این صفحه میتوانید با بهترین قیمت کتاب مغز خمیری مغز سنگی و نیز سایر کتاب های مهارتی جولیا کوک را خریداری کنید.
در کتاب مغز خمیری مغز سنگی با دو شخصیت به نام های «مغز خمیری» و «مغز سنگی» روبرو هستیم که آنها دو دیدگاه کاملا متفاوت نسبت به زندگی و وقایع دارند.
مغز خمیری عاشق امتحان کردن کارهای مختلف است، برایش مشکلی نیست اگر شکست بخورد چون باز هم ادامه میدهد اما آن که مغز سنگی دارد، همیشه میترسد و نمیخواهد چیزی را تجربه کند، چون از شکست متنفر است.
شخصیت مغز خمیری دوست دارد همیشه خوش بگذراند و ماجراجویی کند، او دوست دارد در هنگام این ماجراجویی ها چیزهای جدیدی یاد بگیرد و اگر در طول این فعالیت ها اشتباهی انجام داد، نگرانش نباشد، اما مغز سنگی در جبهه ی مخالف او قرار دارد و او هر چیز را همان گونه که هست، میپذیرد و پیش خودش اینگونه فکر میکند که نمیشود هیچ کاری برای بهتر کردن آن چیز انجام داد و صرفا باید آن را پذیرفت.
در واقع در این کتاب، خمیر نماد این است که نسبت به مشکلات و وقایع شکل میپذیرد و خودش را انطباق میدهد ولی سنگ نماد این است که نسبت به وقایع بیرونی تغییری نمیپذیرد.
اما در طی داستان مغز خمیری به دوستش یعنی مغز سنگی یاد میدهد که چگونه باید پوشش مغزش را بردارد و آن را آزاد کند و به این ترتیب انعطاف پذیر باشد. مغز سنگی یاد میگیرد در مدرسه و در زندگی، لذت بیشتری ببرد.
برشی از متن کتاب مغز خمیری مغز سنگی
«مغز تو در ظاهر شبیه سنگ است. فقط کافی است که آن را از بستهبندیاش دربیاوری. ببین… خیلی هم ضخیم نیست. حالا دیگر مغزت خمیری است و میتواند رشد کند و آرزو کند و کش بیاید و تغییر کند. خودت را از دست مغز سنگی و ذهن سفت خلاص کن. همین باعث میشود دیگر هیچ کاری غیر ممکن نباشد.»
داستان مغز خمیری، مغز سنگی این درس ارزشمند را به کودکان (و بزرگسالان) میدهد که تغییر کردن بهتر از یکنواخت بودن است.