نیازی نیست بلند حرف بزنی: راهنمای بچه های کم حرف و خجالتی
«نیازی نیست بلند حرف بزنی: راهنمای بچههای کمحرف و خجالتی» عنوان کتابی است درباره احساس خجالت که نشر پرتقال برای رده سنی 10 سال به بالا منتشر کرده است.
خجالتکشیدن احساس پیچیدهای است که بیشتر مواقع فهم مشترکی از آن وجود ندارد. از «ترس از ابراز وجود» تا «ترس از قضاوتشدن» تا «درونگرایی» همه، با عنوان خجالتکشیدن توصیف میشود. در حالیکه بین احساس شرم ناشی از قضاوتشدن تا پدیدهای مانند درونگرایی تفاوت بسیار است.
کتاب نوجوان نیازی نیست بلند حرف بزنی: راهنمای بچههای کمحرف و خجالتی، کتابی بسیار خواندنی و مفید است که به نوجوانان فهم درست و عمیقی از احساس خجالت ارائه میدهد. این کتاب با تفاوتگذاری میان شرم از ابراز وجود با درونگرایی، بهشیوهای بسیار اصولی به نوجوانان شناخت درستی از این احساس میدهد. این کتاب مهمترین آموزهای که به نوجوانان انتقال میدهد آن است که اول از همه خود را بپذیرند، خجالتیبودن خود را بپذیرند و سر جنگ با آن نداشته باشند. در مرحلۀ بعد به نوجوان کمک میکند تا نگاه واقعبینانهای به این ویژگی داشته باشد. خجالتیبودن بد نیست، بلکه چهبسا این ویژگی، مزیتهایی چون متمرکزبودن، گوش شنواداشتن، کنجکاوی و … را بههمراه میآورد. نویسنده این کتاب مشاهیر تأثیرگذار زیادی ازجمله آلبرت انیشتین را نام میبرد که همگی خود را فردی خجالتی میدانستهاند و درباره تأثیر این ویژگی در موفقیتشان صحبت کردهاند.
در فصول بعدی کتاب، نویسنده برای آن دسته از نوجوانان خیلی خجالتی که این ویژگی به روابط آنان آسیب زده است، روشهایی مبتنی بر اصول روانشناختی، ارائه داده است تا بتوانند، احساس خجالت خود را تعدیل کنند.
کتاب نیازی نیست بلند حرف بزنی: راهنمای بچههای کمحرف و خجالتی حاصل تجربیات شخصی و مطالعات جدی بن بروکس نویسنده کتاب است. بن بروکس نیز در دوران نوجوانی بسیار خجالتی بوده. لحن صمیمانه و نوجوانانه کتاب که با تجربیات خود نویسنده عجین شده است، طراوت و جذابیت زیادی به کتاب بخشیده. علاوه بر آن، تصویرگری و صفحهآرایی متفاوت کتاب نیز خواندن آن را برای نوجوانان دلپذیر کرده است.
کتاب نیازی نیست بلند حرف بزنی: راهنمای بچههای کمحرف و خجالتی را مریم رئیسی در 144 صفحه مصور رنگی و هفت فصل ترجمه کرده است. با هم بخشی از این کتاب را میخوانیم:
«خجالتیبودن ممکن است به صورت احساس ترس، شرمندگی یا به قدر کافی خوبنبودن نمود پیدا کند. از طرف دیگر، درونگرا بودن به معنای این است که فرد از موهبت اندیشه، کنجکاوی، گوش شنوا داشتن، یادگیری و درک برخوردار است. اما در نهایت مهم نیست اسمش را چه بگذاریم، مهم نیست که مغز بعضیها دوپامین بیشتری میخواهد یا بعضیها فکر میکنند همکلاسیهایشان میخواهند آنها را بخورند… تنها نکتۀ مهم این است که نسبت به واقعیت درونیمان احساس خوشایندی داشته باشیم. حالا میخواهد از طریق غلبه بر ترس باشد یا این که یادبگیریم چطور به آدمهای دیگر بفهمانیم که ترجیح میدهیم تنها باشیم؛ این قسمتش به خودت بستگی دارد…»
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.