سفر به سرزمین تک شاخ ها (ماجراجویان 5)

کتاب ماجراجویان در کشور اسب های تک شاخ

کتاب کودکانه ماجراجویان در کشور اسب های تک شاخ، یکی از مجموعه هشت جلدی کتاب‌های دنیای احساسات می باشد.  این کتاب را نشر مهرسا برای کنترل احساس غم و اندوه کودکان 6 تا 12 سال منتشر کرده است.

در کتاب ماجراجویان در کشور اسب های تک شاخ با داستانی هیجان انگیز و جذاب تلاش شده که متناسب با قوای ذهنی کودکان و مطابق با فهم او، مهارت شناسایی احساس غم و کنترل احساس غم آموزش داده شود. این کتاب ماجرای خواهر و برادری است که به دنبال راهی هستند تا شاگرد تازۀ کلاس را که غمگین است، خوشحال کنند اما چیزی به ذهنشان نمی‌رسد. فلورستان، مرغ دریاییِ مربی احساسات به کمکشان می‌آید و آن‌ها را با خود به سفری مهیج به سرزمین اسب‌های تک‌شاخ می‌برد. الکسیا و برادرش تاسی مأموریت دارند، تک‌شاخ‌های غمگین را خوشحال کنند.

هدف این مجموعه درک صحیح احساسات و مدیریت احساسات پایه است.

شناخت دقیق احساسات برای انسان‌ها کار کوچکی نیست. حتی بزرگسالان هم در این‌باره دچار مشکل می‌شوند. در کتاب سفر به سرزمین تک‌شاخ‌ها تلاش شده است که کودکان با کمک داستان یاد بگیرند احساس غم خود را بشناسند و آن را کنترل کنند.

غم یکی از احساس‌های طبیعی کودکان و بزرگسالان است و با افسردگی فرق دارد. بچه ها گاهی غمگین می‌شوند اما چه خوب است یاد بگیرند غمشان را مدیریت کنند. البته اگر غم طولانی‌مدت و پرفشار بشود، افسردگی نام دارد. اگر کودکی دچار افسردگی شود، حتماً باید تحت درمان روان‌پزشک قرار بگیرد.

کتاب ماجراجویان سفر به سرزمین تک شاخ ها کتاب داستانی جذاب با تصویرهای شاد و رنگی است که در پایان آن نویسنده راهکارهایی برای کاهش ناراحتی و غم در کودکان را ارائه داده است. این کتاب در رده کتاب های 7 تا 9 سال و کتاب های 9 تا 12 سال قرار می گیرد. والدین و مربیان با کمک این راهکارها می‌توانند بهتر مفهوم و مهارت مدیریت احساس غم را به کودک خود یاد بدهند.

این کتاب جلد اول مجموعه دنیای احساسات (ماجراجویان) است. بقیه جلدهای این مجموعه را در صفحه کتاب‌های ماجراجویان می‌توانید مشاهده کنید.

کتاب ماجراجویان در کشور اسب های تک شاخ 44 صفحه مصور رنگی دارد. السا پونست نویسنده برجسته ادبیات کودک اسپانیا آن را نوشته و سپیده شجاعی مطلق آن را به فارسی ترجمه کرده است.

با هم بخشی از کتاب را می‌خوانیم:

«زمستان بود. بیرون باد می آمد. انگار یکی در یخچال را باز کرده باشد. توی اتاق آلکسیا و تاسی نور ملایم چراغ می‌درخشید . الکسیا  داشت یک ایمیل می‌خواند. حاوی خبرهایی از دخترعمویش.  (با پیکسل خیلی خوشحالم ) با دقت خواند. پیکسل کیه؟ اها درسته! اسم سگ جدیدش. ببین تاسی، عکس آنچوئیتا با پیکسل. وای چه بامزه …».